اصول عقاید
اصول عقاید دین هندوها عبارتست از اعتقاد و احترام به کتاب های باستانی و سنت های دینی برهمنان و پرستش خدایانی که به ظهور آنها در دوره های کهن باور دارند. همچنین اعتقاد به زایش مکرر یا وا زایش (تناسخ) به معنی این که هر انسانی پس از مرگ مجدداً در شکل دیگری متولد می شود. بخش عمده آئین هندو بر پایه فرهنگ و سنت به یادگار مانده از پیشینیان است و رعایت مقررات طبقات اجتماعی در معاشرت و ازدواج، و نیز احترام به موجودات زنده ، بویژه گاو ، به عنوان نماد حاصلخیزی زمین ، از اصول آن دین است. لفظ « اُم » به معنی آمین برای هندوان بسیار تقدس دارد و از سوئی اسم اعظم الهی بشمار می رود و از این نظر به اسم اعظم «یهوه» در دین یهود شباهت دارد.
به باور هندوها ، یک روح واحد کیهانی به نام «برهمان» وجود دارد. هر موجود زنده یک روح ذاتی و خدائی دارد که با برهمان یکی است. از آنجا که موجودات زنده این را درک نمی کنند و فریب این تصاویر ناماندگار جهان ظاهری را می خورند روح ذاتی افراد در تله بدن ها گیر کرده و نمی تواند به برهمان بپیوندد. تنها زمانی که فرد این یگانگی ارواح (وحدت وجود) را کاملاً درک کرد می تواند از چرخه زایش بگریزد و به برهمان جاویدان بپیوندد. در هندوئیسم آفریننده و آفریده یکی هستند و دو روی یک سکه. راه های گریختن از باززائی (تناسخ) عبارتند از : یوگا ، پارسائی صوفی وار ، مراقبه و پرستش خدایان.
هندوئیسم شکل تکامل یافته ای از روح باوری (آنیمیسم) است و به همین دلیل بنیانگزار آن شناخته شده نیست.
آئین برهمائی آئین تثلیث است که دارای سه خدای مرد با نام های : برهما ، ویشنو و شیوا و سه خدای زن : پارواتی ، دوی و لاکشمی می باشد. برهما خدای خلقت و آفریدگار کل است، ویشنو خدای زندگی و حافظ کل، و شیوا خدای مرگ و مهلک کل است.
سه واژه «برهما» ، «برهمان» و «برهمن» نباید با هم اشتباه شوند. برهما یکی از خدایان سه گانه ی مذکور است. برهمان هستی مطلق است که شامل خدایان سه گانه نیز می شود . اما برهمن که شخص روحانی است عنصری جسمانی و انسانی می باشد.
در باره منجی نهائی آنها معتقدند که ویشنو دارای تجلیات و هبوط های دهگانه است که هر یک از آنها در ادوار مختلف تاریخ تحقق یافته است. آخرین آنها در آخر الزمان خواهد بودکه مانند مسیح برای نجات عالم می آید و شمشیری از شعله آتش در دست دارد و بر پشت اسبی سفید سوار است و می آید تا حق را برقرار و باطل را محو سازد.. و از آن پس دنیا به آخر خواهد رسید. (تاریخ جامع ادیان: ص 283)
در مورد دیگر آمده است: آنجا که نیکوکاری از رونق بر افتد، و تبه کاری بالا گیرد، من در قالب تن مجسم شوم و در میان مردم آیم، تا اساس خیر را نگهبانی کنم و بنیاد شر بر اندازم، من در هر دور پیدا آیم تا آئین راستی برقرار سازم. (گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان: ص 65)
در مورد زندگی پس از مرگ و بهشت و دوزخ عقیده آنها چنین است که گرچه آنها هدف از زندگی را رسیدن به شادی و رفاه در زندگی دنیوی می دانستند و مناسک و ریاضت ها را برای این منظور انجام میدادند اما باور به حیات پس از مرگ نیز در عقاید آنها مشهود است. برخي از باورهاي آنها در این مورد را ميتوان چنين برشمرد:
الف ـ حداقل در دورهاي معتقد بودند كه مرگ حالتي نظير خواب بودن است.
ب ـ پس از مرگ ميتوان به نوعي هستي سعادتمند و فنا ناپذير دست يافت.
ج ـ آگني مسئول بردن مرده به سوي ارواح نياكان است.
دـ نيكان و ارواح مردگان به جهان باقي «ويشنو» كه «ياما» بر آن فرمان ميراند، ميروند.
رـ انسان پس از مرگ از جسم خاصي برخوردار خواهد بود كه سراسر درخشان و پيراسته از نقصها بوده و داراي حواس است.
زـ در باب بدن پس از مرگ معتقد بودند كه اگر شخصي طالب بدن جاويد و فنا ناپذير باشد بايد آيينهاي مذهبي را بصورت صحيح و درست بجا آورد چرا كه همين آيينها و افعال هستند كه براي فرد عبادتكننده بدن فنا ناپذير پس از مرگ را ميسازند و يا خلق مي كنند، بدون مشاركت در مراسم و آيينهاي ديني، فرد فاقد يك بدن جاويد و باقي خواهد بود. اگر شخصي آيينهاي مذهبي را انجام ندهد به خلود نميرسد و پس از مرگ كلاً از بين ميرود و اجزا و عناصر مادي وجود او بار ديگر در طبيعت جذب ميشود.
س ـ ايشان در باب رابطه اعمال انسان با او در هنگام پس از مرگ معتقد بودند كه به كمك آيينهاي مناسب كفن و دفن، اعمال خوب فرد به بدن فنا ناپذير وي قلاب شده و به همراه وي به دنياي آن طرفي منتقل ميشود و اين تنها ثروتي است كه ميتوان به آنجا برد.
متون «ريگ ودا» بهطور عمده به مساله بهشت اشاره دارند. بهشت اساساً ماهيت مادي دارد و جويهايي از عسل و شير در آن جاري است. خوشيهاي بهشتي در ريگ ودا آمده است و در قطعهاي چنين توصيف شده است كه: «در آنجا روشنايي ابدي و آبهاي تندرو است، در آنجا جنبش از قيد وارسته است (حركت و جنبش همانند اين جهان نيست) در آنجا غذاي روح و سيري هست، لذت، شادماني، خوشي و تحقق همه آرزوها است».
در مقابل، اشاره به دوزخ، به طريقي مبهم صورت گرفته است و از آن به عنوان «ژرفنا» «گرداب بيپايان» «تيرگي ناملموس» «تاريكي ناملموس، سياه يا تيره» نامبرده شده است.
کتابها و منابع هندوئیسم
کتاب های اصلی هندوها چهار کتاب بنام «وداها» است. واژۀ «ودا» به معنی دانش است. وداها سرودهائی هستند که در بیش از هزار سال قبل از میلاد سروده شده اند و مجموع آنها در چهار کتاب آمده اند. این کتابها عبارتند از : «ریگ ودا» یا ستایش نامه ، «یاجور ودا» یا فرم های مقدس ، «ساما ودا» یا نغمه نامه و «آتارو ودا» یا افسون نامه.
نخستین این کتاب ها یعنی «ریگ ودا» از متون دیگر مهمتر و در واقع مادر آنها است و کهن ترین متن ادیان زنده جهان به شمار می رود. این کتاب شامل یک هزار و بیست و هشت سرود می باشد. بسیاری از سرودهای «ریگ ودا» در «یاجور ودا» و«ساما ودا» نیز آمده اند و لهذا این دو ارزش مستقلی ندارند. اما «آتارو ودا» عمدتاً کتاب سحر و جادو است و بسیاری از اوراد آن به تسلط بر نیروهای اهریمنی مربوط می شود.
مساله خدا يا خدايان در «ريگ ودا» مورد توجه ميباشد. در واقع تنها محور عمده و مورد توجه در اين متون مقدس، مساله خدايان است. خدايان ريگ ودا به سه دسته تقسيم ميشوند خدايان «آسمان» ، خدايان «فضا يا هوا» و خدايان «زمين». در هر مرتبه تعداد يازده خدا حاكميت دارد و در مجموع سي و سه خدا بطور مشخص در ريگ ودا مطرح شده است.
هندوان، وداها را آسماني، ناآفريده و كلام منزل ميدانند و حتي برخي از آنها، كلمات و الفاظ آن را لاهوتي ميشمارند. اينان مؤلفين وداها را تعدادي از عارفان يا بينانان (اهل بصيرت) ميدانند كه آنچه را از طريق بينش يا الهام دريافته و يا شنيدهاند، نقل كرده و بعد به تحرير كشيدهاند و گويا اين تلقين و الهام و تدوين و تحرير قرنها طول كشيده است.
وداها به عنوان متون اصلی قرن ها مورد استفاده بوده و در ادوار تاریخ تفسیرها ، توصیف ها و توضیحاتی بر آنها اضافه شده است. این متون تفسیری و تو ضیحی عبارتند از:
1ـ برهماناها: توصيف و توضيح مراسم قرباني مندرج در متون ودايي توسط روحانيون.
2ـ آرنيكاها: يا نصوص و متون بيان شده در جنگل، كه توسط زاهدان جنگلنشين و در عزلت، تدوين يافته است.
3ـ اوپانيشادها: (در اصطلاح به معناي نزديك نشستن به معلم)،تفسيرهاي عرفاني و فلسفي از وداها.
4ـ سوتراها: (سورههاي بسيار كوتاه)، براي حفظ آثار پيشين و متون مقدس. عدهاي ضروري ديدند تا نوشتههاي ديگري بنگارند كه شامل سورههاي بسيار كوتاه باشد و مراسم عبادي را به ايجاز و اختصار هرچه تمامتر بيان كند، اين آثار «سوترا» ناميده شدند.
5 ـ قوانين مانو: (اسم خاص)، كه مجموعهاي از قوانين و مقررات و واجبات و محرمات مفصل در مورد زندگي روزمره افراد و براي تمامي مراحل زندگي است.
6 ـ بهاگاوادگيتا: (سرود ايزدي)، اشعاري حماسي كه مشتمل بر آراء و تعليمات در باب خدا، طبيعت، عشق و محبت و... ميباشد.
اوپانیشادها
در میان این متون «اوپانیشادها» بخاطر روح فلسفی و عرفانی آن از همه بیشتر مورد توجه دانشمندان و فلاسفه شرق و غرب قرار گرفته است. این متن مربوط به 600 تا 800 سال قبل از میلاد می باشد. مسائلی که در اوپانیشادها مطرح است از اين قبيل است: حقيقت چيست؟ آيا جهان از حقيقت برخوردار است؟ جهان مظهر چيست؟ آيا جهان حالت نمايشي يا مظهر بودن يا وهمي دارد؟ هستي واحد است يا كثير؟ معناي حيات انساني چيست؟ آيا افكار و اعمال انساني
از حقیقتی برخوردار است؟ رهائی و رستگاری چیست و راه رهائی کدام است؟
اهدافی را که اوپانیشادها دنبال می کند عبارتند از: تصور وحدت در هستی، هدایت به سوی علم به ماورای طبیعت، مکشوف ساختن حقیقت درون انسان و ترسیم راه رهائی و رستگاری.
ترجمه اوپانیشادها
نخستین ترجمه اوپانیشادها از زبان سانسكريت در سال 1656 ميلادي (1067 هجري) بعمل آمده است. شاهزاده داراشكوه فرزند ارشد شاه جهان، پنجمين پادشاه گوركاني هند به دستياري چند تن از علماي هندو دست به اين كار مهم زد و پنجاه اوپانيشاد را به فارسي درآورد. وی نام ترجمه خود را «سر اکبر» نامید. او در این ترجمه کوشیده است تا مفاهیم مهم فلسفه هند را در غالب تصوف اسلامی در آورد و وحدت ویگانگی این دو را به اثبات برساند. این نسخه بخط نستعلیق خوانا در کتابخانه ملی موجود است و نسخه PDF آن نیز در اینترنت وجود دارد.
پس از این ترجمه، در سال 1801 يك جوان فرانسوي (آرنكتيل دوپرون) آن را از فارسي به لاتين برگرداند و سبب شد كه مغربزمين براي نخستين بار به وجود اوپانيشادها پي ببرد. تاكنون بيش از 125 مترجم غربي دست به ترجمه همه يا بخشي از اوپانيشادها زدهاند.
ضمناً یک ترجمه فارسی دیگر جدیداً تحت عنوان «اوپانیشادها : کتاب های حکمت» توسط آقایان مهدی جواهریان و پیام یزدانجو در 272 صفحه منتشر شده است. همچنین مجموعه دیگری به نام «گزیده اوپانیشادها» ترجمه ی صادق رضا زاده شفق، و دیگری با همین نام، ترجمه ی لیل فولادوند چاپ و منتشر شده است.
باورها و سنت های عملی هندوان
پایه ی مذهب هندوئی بر چند خدائی قرار دارد. هندوها معتقد به سه خدای اصلی هستند که از آنها خدایان بی شماری منشعب می شود. جان بی. ناس در تاریخ جامع ادیان (ص 285) می نویسد عوام هند معمولاً می گویند که عدد خدایان ایشان به 33 کرور (یعنی 330 میلیون) بالغ می گردد! آنها برای هر مسأله خدای خاصی دارندکه به هنگام گرفتاری به آن متوسل می شوند. بتها و بتکده های بی شماری هم در کشور پهناور هندوستان وجود دارد که درون و بیرون آن را مجسمه های جور واجور خدایان پر کرده است. بت ها به اشکال گوناگون هستند. برخی سر انسان و تن حیوان دارند و برخی برعکس و چند دست و پا دارند. برخی عمومی هستند و برخی خصوصی، بگونه ای که شخص آنرا همراه خود دارد و بهنگام بیماری خود یا گاو او و یا دیگر مصائب به آن متوسل می شود. آنها برای خدایان خود افسانه های عجیب و غریبی هم دارند. مثلاً در باره ی «کریشنا» که نزد هندوان شهرت و مکانتی عظیم دارد و او را خدائی جبار و قهار می دانند چنین تصور می کنند که او شبانی خوش صورت و با نشاط و سر زنده است که نی بر لب دارد و گله خود را شبانی می کند و با هزاران زن ازدواج کرده است. ادبیات و اساطیری از عشقبازی او در سینه ها و کتاب های هندی وجود دارد.
گاو در نزد هندوان از مقام و منزلتی والا برخوردار است. مهماتما گاندی (1869-1948م) رهبر سیاسی و معنوی هند که این کشور را از استعمار بریتانیای کبیر نجات دادگفته است:
«از دیدگاه من حمایت گاو یکی از تحسین آمیزترین پدیده های تحول انسانیت است. گاو در نظر من به مفهوم درون و جوهر جهان مادی بشر است. او انسان را در محدوده ی نژاد بشری خویش قرار می دهد. بشر از طریق گاو به تحقق هویت خود با تمامی جانداران می پیوندد... ماده گاو در حکم مادر (پرورنده) میلیون ها تن از ابنای بشری هند است. گاو یک شعر ترحم و شفقت است. حمایت و حرمت گاو به معنی حرمت تمامی آفریدگان خداوند است. » (تاریخ جامع ادیان: ص 288).
از ازمنه ی بسیار قدیم هندوان این حیوان را می پرستیده اند و هر عضو بدن او را مهبط و منزل یکی از آلهه می دانسته اند. حتی فضولات و مدفوعات او نیز تقدیس یافته است ، بطوری که آن را نباید بدور افکند، بلکه باید از آن تیمن و تبرک طلبید؛ و از بول و سرگین او بدن را ملوث می سازند. (همان)
روحانیان و مرتاضان
شایان ذکر است که برهمن ها یا روحانیون هندو در بین مردم از احترام ویژه ای برخوردارند. هر برهمن، خواه جاهل و خواه با سواد، یک جنبه الوهیت عظیم دارد. شغل برهمنان آموزش مبادی گسترده دینی است. متمولین و ارباب ثروت همواره یکی از آنها را به عنوان معلم دینی یا مشاور خانواده در خانه خود نگهداری می کنند.
مرتاضان برای تمرین نفس و تسخیر بدن به اعمال عجیب و شدید مبادرت می ورزند. یکی بر روی بستری از خار و تیغ می خوابد و دیگری در وسط دو آتش عظیم افروخته می نشیند و سر خود را در دود و شعله فرو می برد، دیگری میخ های تیز نوکدار را به بدن خود فرو می برد و یا بازوان و یا پاهای خود را مدتی مدید گشاده به هر دو طرف دراز می کند و در این وضع هفته ها ، ماهها و سالها با صبر و شکیب باقی می ماند تا آنکه سرانجام از ضعف و ناتوانی به نیستی و نابودی می گراید. برخی دیگر آن قدر به قرص خورشید خیره می شوند که نیروی باصره را از دست داده بکلی نابینا می شوند و قس علی ذلک.
باید توجه داشت که باورها و اعتقادات دینی در جامعه هند دو گونه است. یکی اعتقادات مردم عادی و عوام الناس که به مقتضای زندگی روزانه ی آنها شکل گرفته و دیگری باورهای فکری و فلسفی که علم آن مربوط به خواص است و مردم عادی در صدد فهم و درک کنه آنها نیستند.
اوضاع و احوال کنونی و تمایل به توحید
جامعه بزرگ هند نیز مانند دیگر جوامع در اثر ارتباط با دنیای خارج آماج تأثیرات و تحولاتی زیادی شده است. در قرن نوزدهم تأثیرات فرهنگ غربی از یک سو و تأثیرات دیگر ادیان مانند مسیحیت و اسلام از سوی دیگر بسیاری از آداب و رسوم قدیمی آنها را تغییر داده است. برهمنان هم چندان با این وضع مخالف نکرده اند. لهذا حرکت ها و نهضت های جدیدی در این اعصار پدید آمده است.
یکی از این نهضت ها که پیروان بسیاری هم دارد نهضت «برهمو سماج» نام دارد. این نهضت در سال 1828 م توسط برهمنی بنام «رام مهان ری» بنیان گزاری شد. وی بر آن شد که حقیقت اصلی موجود در همه ادیان عالم عبارت است از ایمان به وحدانیت ذات روحانی خدای متعال که جاوید و سرمدی و مجهول الکنه و خالق و موجد و محافظ عالم وجود است. او تعدد آلهه را مردود دانست و اعتقاد به اصنام را انکار کرد و با تشریفات و مناسک سخت هندوان مخالفت ورزید.
یکی دیگر از این نهضت ها «آریه سماج» نام دارد که طرفدار بازگشت به آئین قدیم و کتب چهارگانه است. این نهضت در سال 1875م توسط برهمنی به نام «سوامی دیاننده» تأسیس گردید. وی پس از یک سلسله سیر و سلوک و تحمل ریاضت ها به «وحدت» موجود در اوپانیشادها دست یافت و معتقد شد که وداها وحی و الهام مستقیم و ناشی از مصدر الوهیتند و اگر درست فهم شوند شرک و تعدد آلهه رخت بر می بندد. او همچنین معتقد است که به اختراعات و اکتشافات و علوم طبیعی در آن کتاب ها اشاره و پیشگوئی شده است. از اینرو آنها در عین دینداری طرفدار پیشرفت علوم و فنون نیز هستند. حدود نیم میلیون نفوس هند پیرو این فرقه هستند.
نهضت دیگری هم بعدها رخ نمود که بنیان گذار آن یک روحانی به نام «راما کریشنا» بود. او مدت دوازده سال مطالعه و تحقیق کرد و به اندیشه توحید نائل گشت. سپس چندی مانند مسلمانان لباس پوشیده، الله تعالی را پرستش کرد. بعد در جامه ی مسیحیان در آمد و مسیح را بصورت الوهیت عبادت کرد. پس از مدتی به این اعتقاد رسید که خدای متعال گاهی به نام راما و گاهی کریشنا و گاهی سیتا و روز دیگر محمد ویا عیسی جلوه گر است. بنابر این مذاهب عالم طرق مختلفی هستند که همه به سرمنزل واحد و مقصد یگانه منتهی می شوند.
البته جنبش های لامذهبی هم در این میان وجود داشته که بویژه در بین جوانان طرفداران زیادی پیدا کرده اند. کمونیسم از مکتب هائی است که تأثیرات چشمگیری در این جنبش ها داشته است. جواهر لعل نهرو (1889-1964م) از رهبران استقلال هند نیز تمایلات غیر مذهبی داشته است. او نوشته است: «منظره ی آن چیزی که به نام مذهب خوانده می شود یا هر نوع تشکیلات مذهبی در هند و دیگر جای، مرا به وحشت می اندازد». (تاریخ جامع ادیان: ص 296).
آیا هندوها موحد و اهل کتاب هستند؟
اکنون پس از توضیحات مذکور این سؤال مطرح است که آیا هندوها موحد و اهل کتاب آسمانی هستند؟ همانگونه که بیان شد مسأله توحید در برابر شرک و بت پرستی کم و بیش در منابع و متون مذهبی هندوها وهمچنین نهضت های موجود به چشم می خورد.
وحدت انگاری اوپانیشادها و وداها که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه غربی و اسلامی قرار گرفته در نهایت به اصالت برهما می انجامد و کثرت در وحدت منحل می گردد. از بخشهاي قابل توجه اين متون تلاش متفكران و مؤلفان آن براي به تصوير كشيدن وحدت هستي در قالب مثالهاي محسوس و ملموس است. اين مثالها عمدتاً در گفتوگوها مطرح شده است. براي مثال: هنگامي كه رودها به اقيانوس ميريزند با وجود تعدد رودها، خودِ اقيانوس ميشوند و تمايزي بين خود نمييابند و چنين تمايزي وجود ندارد. (گزيده اوپانیشادهاـ ص265)
مرحوم علامه طباطبائی در جلد دهم تفسیر المیزان ضمن بحث مفصلی در باره پیدایش بت پرستی در اقوام و جوامع مختلف تکمله ای در باره بت پرستی هندوها دارد که در آنجا ذکری از کتاب اوپانیشادهای آنها آورده و اظهار می دارد :
«بررسی این متن (اوپانیشادها) نشان می دهد که آثار توحید در آن وجود دارد. در این کتاب بطور مکرر تصریح شده که «برهم» ذات مطلق متعالی است که بیرون از حد می باشد و دارای اسماء حسنی و صفات علیا ، از حیات، علم و قدرت است و از اوصاف نقص و اعراض مادی و جسمانی منزه است و مانند او چیزی نیست. همچنین تصریح شده که او احدی الذات است که نه زائیده شده و نه می زاید و هیچگونه کفو و مثلی برای او نیست. نیز تصریح می کند که حق این است که غیر او عبادت نشود و برای غیر او قربانی نشود، بلکه او سزاوار عبادت است که وحده لاشریک له. و نیز در آن بطور مکرر نسبت به قیامت تصریح شده که خلقت به آن منتهی می شود.» (المیزان ، ج 10، صص291-292)
شایان ذکر است که ایشان عین عبارات اوپانیشادها را در موضوعات فوق در پاورقی ذکر کرده اند. البته موارد دیگری هم در باره خصوصیات برهما در اوپانیشادها آمده است که از آنجمله است:
حس و انديشه قادر بر درك برهما نيستند «شكل او درك شدني نيست و هيچكس او را به چشم نتواند ديد». (گزيده ـ ص430) «شما نميتوانيد بينندة بينايي را ببينيد، شما نميتوانيد شنوندة شنوايي را بشنويد، شما نميتوانيد پندارندة پندار را بينديشيد، شما نميتوانيد دريابندة دريافت را دريابيد». (گزيده ـ ص107) شايد بتوان براساس ديدگاه اوپانيشادها مبنايي نيز در عدم ادراك حسي و عقلي برهما يافت و آن همانا «شبيه نداشتن» او هست. (گزيده ـ ص430) در نگاه اوپانيشادي بطور كلي تأكيد بر اين است كه «رياضت» تنها راه درك برهما است و گفته ميشود كه «بكوش برهما را بواسطه رياضت بفهمي». (گزيده ـ ص318).
نگاه فقهی
اینک نگاه فقهی در مورد نجاست یا طهارت آنها چیست؟ گرچه شواهد مختلفی نسبت به یکتا پرستی، معاد، منجی گری و امثال اینها در اصول عقائد و متون دینی هندوها یافت می شود و کتاب های اصلی آنها هم به اذعان برخی وحی گونه است اما نمی توان آنها را اهل کتاب، موحد و طاهر دانست. زیرا مبنای اعتقاد آنها بر تثلیث و چند خدائی استوار است. در عمل هم آنها بت پرست و مشرک هستند که صریح آیه يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ... ( توبه: 28) شامل حال آنها می شود.
البته فرقه هائی که موحد هستند و تعدد آلهه را نفی می کنند مانند آنچه بدانها اشاره شد بعید نیست بتوان حکم به طهارت آنها کرد، گرچه مصداق اهل کتاب نیستند. ضمناً به مقتضای آیات انذار مانند: وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ. (زخرف: 23) و آیه : وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ... ( ابراهیم: 4) که محتوای آنها دال بر این است که خداوند برای هر قومی در هر نقطه ی عالم انسانی پیامبری فرستاده است و این مقتضای حکمت و عدل الهی است، این است که برای قوم هند باستان هم پیامبری بوده است و چه بسا کتابی هم براو نازل شده بوده، اما آنها هم مانند دیگر ادیان به مرور قرون و اعصار دچار تحریف و تغییر گردیده اند. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا. (مریم: 59)
بنا براین پس از تحریف ها و شرک ورزی ها نمی توان آنها را موحد نامید مگر فرقه هائی که بخود آمده اندیشیدند و عقائد خود را تصحیح و اصلاح کردند.
در مورد مسیحیان هم که به عنوان اهل کتاب و موحد محکوم به طهارت هستند همین مطلب جاری است. آنها هم ابتدا موحد بودند و لی بعدها عقائدشان دچار تحریف شد بگونه ای که قرآن کریم آنها را اینگونه نکوهش کرد: يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكيلاً. (نساء: 171) و : َ إِذْ قالَ اللّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ءَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُوني وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي بِحَقِّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما في نَفْسي وَ لا أَعْلَمُ ما في نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ. (مائده: 116)
مسیحیان کنونی هم قائل به اب، ابن و روح القدس هستند و توحید خود را مثال می زنند به سه کبریت که سر گوگردی آنها به هم متصل باشد و آتش زده شوند که در نتیجه یک شعله پدید می آید. (مانند مثال رودها و دریای اوپانیشادها). ضمن اینکه بسیاری از جوانان غربی امروزه تصریح می کنند که هیچ دینی ندارند. بنا براین طهارت آنها هم محل تأمل است، مگر اینکه موحد بودن آنها ثابت شود و یا آیه «انما المشرکون نجس» تأویل گردد.
طبقه نجس ها در هند
حکم به نجاست انسان اختصاص به آئین اسلام ندارد و در ادیان دیگر ازجمله دین یهود که غیر یهودیان را نجس می شمارد و یا در آئین هندوها وجود دارد. در اینجا که بحث هندوها را پی گرفتیم بی مناسبت نیست به طبقه ی نجس ها در هند نیز اشاره نمائیم.
از اعصار قدیم دو طبقه ممتاز و پست در هند وجود داشته است. طبقه پست به دو صنف نجس و پاک تقسیم می شده است. صنف نجس ها مجبور به قبول مشاغل پست مانند مرده کشی، کناسی ،رفتگری، حمالی و دباغی وامثال اینها هستند. آنان که امروز تعدادشان به پنجاه میلیون نفر می رسد در عداد سگ و خوک قرار داشته همه جا و همه وقت مورد تحقیر و اهانت بوده اند. نه تنها لمس بدن آنها حرام بود که سایه ی آنها هم عامل و سبب نجاست شمرده می شد. این امر تا آنجا جدی بود که این سیه روزان مجبور بودند حضور خود را در کوچه ها با آواز و صدای بلند اعلام کنند تا طبقات عالیه از آنها اجتناب کنند. عبور و مرور آنها از برخی شاهراه ها ممنوع بود و حق نداشتند به معابد مقدس نزدیک شوند. نیز حق نداشتند از چاه های عمومی آب بنوشند و باید در محله یا حوزه خود چاه های مخصوص به خود می داشتند. اگر از دور برهمنی را می دیدند باید سریع خود را پنهان می کردند، و اگر برهمنی یا کسی از طبقات عالیه با آنها برخورد می کرد باید می رفته غسل کرده و خود را تطهیر می کردند. اگر مردی نجس از مغازه داری خرید می کرد نمی بایست جنس را از دست او دریافت کند بلکه واجب بود آنرا روی زمین بگذارد و او آن را از روی زمین بردارد.
در دورانهای بعدی که آئین هندو شاهد تحولاتی شد و متفکران و اندیشمندانی ظهور کردند بتدریج سنت «نجاست بشری» مورد تردید قرار گرفت. آنها گفتند همه مؤمنان در برابر خدا مساوی و برابرند و کسی بر دیگری امتیازی ندارد. یکی از جماعت های معتقد به این طرز تفکر «لینگایت ها» هستند که در جنوب هند و بمبئی و از پرستندگان شیوا هستند و تعداد آنها به سه میلیون نفر بالغ می شود. جماعت دیگر «بیشتام ها» هستند که در بخش بنگال زندگی می کنند. پس از مرگ گاندی مجلس مؤسسان هند در سال 1948م نجاست بشری را منسوخ اعلام کرد و عمل به آن سنت را جرم بشمار آورد. این قانون فعلاً در هندوستان ملاک عمل بوده و بر سنت قدیمی خط بطلان کشیده شده است.
----------------------------------
منابع:
1-قرآن مجید
2-ترجمه فارسی اوپانیشادها، نسخه PDF
3-جان بی. ناس ، تاریخ جامع ادیان ، ترجمه : علی اصغر حکمت ، چاپ پنجم.
4-گروه نویسندگان ،گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان ، از انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
5-علامه طباطبائی ، تفسیر المیزان ، جلد دهم، چاپ دوم ، انتشارات اعلمی بیروت.
6- Cynthia Salvadori, Through Open Doors, A view of Asian Cultures in Kenya, Edited by: Andriew Fedders, published in Nairobi, Kenya, 1983.
7- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88%D8%A6%DB%8C%D8%B3%D9%85
9- بشارت-ظهور-منجی-در-كتب-مقدس-هندوها/https://article.tebyan.net/210131
10- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%87%D8%A7
