اسلام در کتاب مقدس پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰ 8:32

متن کتاب که به زبان انگلیسی روانی نوشته شده است دارای یک مقدمه ،دوازده فصل و یک خاتمه است. فصول کتاب به ترتیب عبارتند از:

1- اصول عقائد و فروع دین مشترک.

2- خدا: 1-2 عدل الهی ،2-2 پسر خدا یا خدای پسر؟ ،3-2پاسخ های توحیدی به ادعاعای تثلیثی.

3- هدایت الهی: 1-3 ویژگی و توسعه ی هدایت الهی در تاریخ کتاب مقدس ،2-3 دوره پادشاه سالاری ،3-3 داوران ،4-3 پادشاهان 5-3 دوازده امام مقدس.

4- تزکیه و پاکیزگی

5- نماز

6- روزه

7- حج و زیارت

8- فداکاری

9- ربا خواری

10- ازدواج

11- کتاب مقدس بعنوان یک متن اسلامی: رساله ی جیمز - نگاهی به پیام

12- ملاحظات منفی

همانگونه که از فهرست کتاب برداشت می شود مؤلف آن سعی کرده است وجوه مشترک بین اسلام و مسیحیت و یهود را در زمینه ی اعتقادات و فروع عملی بیان کند. این تلاش فکری چندان بیراه هم نیست. ما مسلمانان بر اساس اعتقادات دینی برگرفته از کتاب و سنت بر این باوریم که همه ی پیامبران الهی برای تصحیح عقائد انسانها و هدایتشان شیوه ی مشترکی داشتند و برای اصلاح آنها و رابطه ی آنها با خدا دستورات اخلاقی و عبادی مشابهی نیز داشتند.

گرچه ترجمه ی کامل کتاب می تواند برای محققان منبع مطالعه ِ مفیدی باشد اما به نظر می رسد با توجه به محدودیت وقت ها مروری در این کتاب هدف را تأمین کند. بر خلاف شیوه ی معمول نقد و بررسی کتاب که عصاره ای از کتاب را در چند صفحه ارائه می دهند،نگارنده ترجیح میدهد برای بهره برداری بیشتر خواننده همه ی فصول کتاب را با ورود بیشتری در جزئیات مورد مطالعه قرار دهد.

با این رویکرد بررسی را از مقدمه ی کتاب آغاز می کنیم. مؤلف در مقدمه ی نسبتاً طولانی کتاب،که 17 صفحه را به خود اختصاص داده،تقریباً همه ی اصول و باورهای خود را بیان کرده است.

او می نویسد ابتدا چند سال قبل توجه من به هفتمین روز ایام هفته که برای یهود،مسیحیان ومسلمانان مقدس است و عبارتند از شنبه،یکشنبه و جمعه جلب شد و دیدم در کتاب مقدس و قرآن نام این روزها ذکر شده است. این اختلاف مرا بر آن داشت که در مورد نقاط مشترک این ادیان هم بررسی کنم. در همان آغاز کار متوجه شده که موعظه ی حضرت عیسی بر فراز کوه ،که در باب 5 تا 7 انجیل متی آمده است و بسیاری از مسیحیان آنرا از حفظ می خوانند ،عیناً همان تعالیم اسلام است که احیاناً در ساختار عبارات هم با هم شباهت تامی دارند. اصولاً « موعظه بر فراز کوه » مورد عنایت و توجه همه ادیان است و حتی گفته می شود که گاندی هم تعالیم خود را بر آن استوار کرد.

او بر خلاف اعتقاد رائج مسیحیت که خدا را با تثلیث ( پدر ،پسر و روح القدس ) می شناسند اظهار می دارد که در این موعظه بطور مکرر خدای واحد و یگانه مطرح شده است و اصلاً نامی از تثلیث به میان نیامده است.

او همچنین اعتقاد اساسی دیگر مسیحیت را که عبارت است از فداکاری مسیح از طریق صلیب شدن تا گناهان انسانها بخشوده شود را زیر سؤال برده و تصریح می کند حضرت مسیح در این موعظه گرچه بخشودگی گناهان انسانها را مشروط می کند اما هرگز شرط آنرا مرگ بر روی صلیب نمی داند. در باب ششم آیه 15 آمده است که خدا از تقصیر انسان می گذرد اگر انسان از تقصیر دیگران بگذرد و در باب هفتم آیه 2 کیفر خدا را مبتنی بر کیفر انسان از دیگران می کند.

سپس نویسنده به شرح و توضیح متن موعظه بر فراز کوه می پردازد و موارد مختلف آنرا با اسلام تطبیق می دهد. در ادامه این پرسش را مطرح می کند که آیا کتاب مقدس کامل و ایمان تمام شده است یا آینکه درب برای بعثت دیگر پیامبران باز است؟

در پاسخ به این سؤال می گوید ممکن است با تمسک به آیه 18 از باب 22 مکاشفات یوحنا که هیچ کس حق ندارد چیزی بر این کتاب بیافزاید ادعا شود هیچ پیامبر و یا کتابی از این پس نخواهد بود ؛ اما واضح است که مقصود از آن کتاب مقدس نیست بلکه مقصود مکاشفات یوحنا است که خود بعد از کتاب مقدس نوشته شده است. بنابراین هیچ دلیلی مبنی بر نفی بعثت پیامبری دیگر یا کتابی دیگر نیست. سپس او با تمسک به فقرات چندی از انجیل یوحنا به این حقیقت اعتراف می کند که عیسی مسیح وعده داده است که پس از او پیامبری دیگر که » تسلی دهنده » است خواهد آمد. این فقرات عبارتند از : انجیل یوحنا باب 1 : 19 – 25 ،باب 14 تا 16 ،باب 15 : 26 و باب 16 : 7 – 14.

او ادامه می دهد که واژه ی « تسلی دهنده » که در باب 15 آیه 26 آمده است بر حسب تحقیق دانشمندان مسلمان در اصل زبان یونانی چیزی نزدیک به واژه « ستایش شده ترین » است که همان واژه « احمد » است که با نام « محمد » پیامبر اسلام قرابت دارد. او اضافه می کند که همین معادل در برخی از منابع سوریائی از انجیل برنابا نیز آمده است.

او در ادامه ویژگی های این پیامبر موعود را بیان می کند و می گوید بر اساس آنچه در انجیل متی باب 7: 15 – 20 آمده است عیسی مسیح گفته است که « با میوه های آنها ،آنها را خواهید شناخت» که منظور از میوه طبعاً اعمال آنهاست. آنگاه او با استفاده از باب 22 مکاشفه ی یوحنای

رسول آیه ی 2 که تصریح می کند این درخت 12 میوه می آورد احتمال قوی می دهد که منظور 12 امام معصوم از نسل پیامبر اسلام باشد.[1] ( البته صریح تر از این آیه هم در کتاب مقدس در این باره وجود دارد. در سفر پیدایش باب 17 آیه 20 بصراحت از اولاد اسماعیل نام می برد و میگوید : « دوازده رئیس از وی پدید آیند»).

مؤلف در اینجا با تمسک به گفته های دانشمندان مسیحی برخی از ویژگی ها ی پیامبر اسلام را بیان می کند و نخستین فقرات وحی به آنحضرت را که آیه های آغازین سوره « اقرأ » است ذکر می کند. او همچنین در ادامه به نظرات برخی از شخصیت های اسلامی همچون احمد دیدات ،عبد الاحد داود و بسیاری دیگر که پیشگوئی های کتاب مقدس در مورد ظهور پیامبر اسلام را استخراج کرده اند اشاره می کند. بویژه متن آیه 18 از باب 18 سفر تثنیه را نقل می کند که چنین است: « نبیی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت...».

او در اینجا اشاره می کند که برخی از مسیحیان این آیه را یک پیشگوئی در باره بعثت عیسی مسیح می دانند آنگاه آنرا رد می کند و می گوید این صحیح نیست زیرا مسیحیان عیسی را خدا می دانند. اگر او پیامبر است پس عقیده به الوهیت او باطل خواهد بود.

او در صفحه ی 22 مقدمه کتاب می نویسد: « تاریخ (حضرت) محمد (ص) غمبار است. بعد از او خلفا جانشین وی شدند. ... فرزندان دختر پیامبر اسلام توسط دولت به اصطلاح اسلامی مورد تعقیب،آزار،مسمومیت و قتل قرار گرفتند. این تنها می تواند یک معجزه باشد که بخشی از معارف اسلامی از طریق یازده نفر از اعقاب دختر پیامبر به ما رسیده است. این انسان های مخلص،متواضع و آزار دیده بخوبی میتوانند با دوازده میوه ی درخت خوب عیسی،که در باب 7 انجیل متی ذکر شده،مقایسه شوند.».

او سپس ادامه می دهد که چنین مطالعه ای این حقیقت را ثابت می کند که مسیحیت و اسلام در یک میراث جغرافیائی و تا حدود زیادی فرهنگی با هم اشتراک دارند.

او در پایان مقدمه بصورت جزئی تر می نویسد یهود و مسیحیت در بسیاری از عقائد با هم مشترکند که عمده ی آنها اصول عقائد اسلام نیز هستند. از جمله ی این اعتقادات عبارتند از: عقیده به پیامبران صاحب کتاب،فرشتگان،کتاب های مقدس و اعتقاد به معاد.

او بر این باور است که اعتقادات جزئی مشترک بین ادیان سه گانه بسیار زیاد هستند اما او در کتاب خود سعی کرده است که موارد عمده را با هم مقایسه نماید.

منابع مورد استفاده ی نویسنده در این تألیف که در پایان مقدمه به آنها اشاره می کند یکی کتاب خلاصه ی تعالیم اسلامی مرحوم علامه ی طباطبائی ترجمه ی مژگان جلالی و دیگری ترجمه ی قرآن میر احمد علی است.

مروری در فصول کتاب

مؤلف در فصل اول کتاب نگاهی اجمالی به اشتراک اصول اعتقادی ادیان سه گانه دارد. او می نویسد اصول اعتقادی معروف اسلام عبارتند از ایمان به خدا،ملائکه،پیامبران و کتاب های آسمانی. گرچه اصول معروف دین اسلام عبارتند از توحید ،نبوت و معاد اما در این ترتیب ظاهراً مؤلف به آیه ی 285 سوره بقره تمسک کرده است که می گوید: » آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله ...». البته در انتهای همین فصل معاد را نیز به این اصول اضافه می کند.

به هر حال او در این فصل که دوازده صفحه بیشتر نیست برای اثبات این اشتراک عقیدتی فقراتی از کتاب مقدس شامل عهد عتیق و جدید را نقل کرده است و توضیحات لازم در هر عقیده را به فصول دیگر کتاب احاله کرده است.

فصل دوم کتاب که طولانی است و 37 صفحه ی آنرا بخود اختصاص داده منحصراً در باره خدا است. او ابتدا خدا را از دیدگاه اسلام معرفی می کند. به این صورت که او خدائی است یگانه که دارای صفات ثبوتیه ی هشتگانه و منزه از صفات سلبیه است. او در این برداشت از مقدمه ی ترجمه ی میر احمد علی برقرآن استفاده کرده و اضافه می کند که تثلیث مسیحیت در اسلام مردود است.

دکترین مشهور مسیحیت این است که خدای متعال یکی است که در ذات او پسر (مسیح) و روح القدس نهفته است. بنابراین حقیقت خدا عبارت است از : پدر،پسر و روح القدس که واحد سه بعدی است و این همان تثلیث معروف است.

مؤلف کتاب معتقد است که تثلیث باطل است و خدای مسیحیت و یهود همان خدای اسلام است. او طی چندین صفحه این حقیقت را با استناد به فقراتی از عهدین بیان و اثبات می کند. او می نویسد نخستین فقره ی کتاب مقدس » در ابتدا خدا » نمایشگر این حقیقت است که » خدا » محور کتاب مقدس و اساس عقیده و عبادت انسان است. در کتاب مقدس بوضوح آمده است که همین خدا باید بطور یگانه پرستش شود و نه هیچ چیز دیگر. او ادامه می دهد که نخستین بند از بندهای «ده فرمان» که در سفر خروج باب بیستم و سفر تثنیه باب پنجم آمده به این حقیقت تصریح می کند و می گوید: « من هستم یهوه خدای تو که ترا از زمین مصر و از خانه ی غلامی بیرون آوردم؛ ترا خدایان دیگر غیر از من نباشد ». ( سفر خروج: 20: 2-3 و سفر تثنیه: 5: 6-7 ). دومین فرمان از ده فرمان نیز تصریح می کند که هیچ خدائی را برای خود قرار مده و آنرا سجده و عبادت مکن. در سفر تثنیه باب چهارم آیه ی 35 آمده است : « این بر تو ظاهر شد تا بدانی که یهوه خدا است و غیر از او دیگری نیست.».

نویسنده سپس به موارد دیگری از کتب عهد عتیق در این موضوع استناد می کند و به سراغ عهد جدید می رود. او با تمسک به آیه 17 از باب 19 انجیل متی که به حضرت عیسی دستور داده شده که از ده فرمان پیروی کند اظهار می دارد که این نیز یگانگی خدا را در آئین مسیح ثابت می کند. همچنین به آیه 29 از باب 12 انجیل مرقس استناد می کند که می گوید: «عیسی او را جواب داد که اول همه احکام این است که بشنو ای اسرائیل خداوند خدای ما خدای واحد است».در آیه 32 از همان باب چنین آمده است: « ...زیرا خدا واحد است و سوای او دیگری نیست».

مؤلف در ادامه به آیات دیگری از عهد جدید مانند قرنتیان 1 باب 8 آیه 6 ،غلاطیان باب 3 آیه 20 ،تیموتاؤس اول باب 2 آیه 5 نیز استناد می کند و این بخش را با نقل جملاتی از پولس رسول و جیمز ،که از مفسران معروف انجیل است،در توحید خداوند به پا یان می برد.

او در بخش بعدی این فصل تحت عنوان عدل خدا به توضیح آن می پردازد و در ادامه سایر اوصاف ثبوتی و سلبی خدا را همانگونه که در اسلام مطرح است با استناد به آیات کتاب مقدس بررسی و اثبات می کند. او در خلال این بررسی به مسأله جبر و اختیار نیز بطور خلاصه می پردازد و آنرا حل می کند.

در بخش بعدی به تعبیر « پسر خدا » در باره عیسی مسیح که در موارد زیادی از اناجیل چهار گانه آمده است می پردازد و توجیه می کند که منظور از این تعبیر قطعاً این نیست که او از طریق آمیزش جنسی تولد یافته باشد. او در این بخش چنین ادامه می دهد که با توجه به آیات مختلف عهد عتیق واژه » پدر» به پنج شخصیت اطلاق می شود : 1) پدر حقیقی- که فرزند او از طریق آمیزش جنسی متولد شده ،2) جد ،3) مخترع یا پدید آورنده ،4) مشورت یا آگاهی دهنده ،و 5) کسی که واجب الاطاعه است.[2] مؤلف در این بخش نتیجه می گیرد که مقصود از فرزندی عیسی نسبت به خداوند یقیناً معنی اول نیست زیرا خود حضرت عیسی هم ترجیح می داد که به او « پسر انسان » اطلاق شود و این تعبیر در جای جای عهد جدید بکار رفته است.[3]

او سپس بخشی را تحت عنوان « پاسخ های وحدانی به ادعاهای تثلیثی » باز می کند و بطور مشروح 17 ادعای تثلیثی مبتنی بر آیاتی از عهد جدید را پاسخ می دهد و ثابت می کند که این ادعا ها درست نیستند. طبق تحقیقات او برخی از این ادعاها ناشی از خطای در ترجمه متون عبری و یونانی و برخی مبتنی بر برداشت نادرست از آیات بدون توجه به آیات دیگر است. مثلاً در مورد نخستین جمله انجیل یوحنا : « در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.» که موهم یگانگی خدا و کلمه که همان مسیح است می باشد می گوید واژه یونانی « تئوس » Theos بمعنی خدا در زبان عبری «الوهیم» Elohim است و الوهیم دارای چند معنی است : خدا ،آلهه ،اله ،داور ،وجود متعالی ،و حتی فرشته. اینک از کجا معلوم است که واژه « خدا » در پایان جمله به همان معنی واژه اول باشد. می تواند بمعنی وجود متعالی که همان مسیح است باشد. او ادامه می دهد: جالب است که در قرآن هم واژه «کلمه » در مورد مسیح بکار رفته است ( سوره آل عمران آیه 45 )[4] بدون آنکه نسبت خدانی یا یگانگی با خدا به او داده شده باشد.

در فصل سوم کتاب هدایت الهی مورد بحث قرار گرفته است. در این فصل که طولانی ترین فصل کتاب است و 47 صفحه را بخود اختصاص داده است مسأله « نبوت و امامت » در اسلام و مسیحیت را مورد بررسی قرار داده است. ابتدا اعتقاد شیعه را به این صورت بیان می کند که خلافت الهی عبارت است از رسالت پیامبران که با ختم آن به امامان منتقل گردیده است. امامان که دوازده نفرند یکی پس از دیگری مفسر وحی هستند که باید مورد احترام مسلمانان باشند.

او ادامه می دهد این امامان نمایندگان معصومی هستند که انتصاب آنها الهی است. پیامبر می تواند بما دستور دهد که چه کاری انجام دهیم اما نمی تواند به ما بگوید که چگونه انجام دهیم. این وظیفه ی امامان است که کیفیت را بما تعلیم دهند. به عبارت دیگر تفسیر نبوت و وحی کار امامان است. همین دکترین در کتاب مقدس نیز آمده است. در کتاب اعمال رسولان باب 8 آیات 30 و 31 چنین می خوانیم: « فیلپس پیش دویده شنید که اشعیای نبی را مطالعه می کند ؛ گفت آیا می فهمی آنچه را می خوانی؟ گفت چگونه می توانم مگر آنکه کسی مرا هدایت کند..». در سراسر کتاب مقدس موارد زیادی است که پیامبرانی بوده اند و بعد از آنها هم مفسرانی منصوب شده اند.

او در مورد درک و فهم وظائف با کمک چنین مفسرانی مثال هائی از کتاب مقدس بیان می کند و نتیجه گیری می کند که هدایت الهی بستگی به پیروی از چنین مفسران و امامانی دارد. او در اینجا به داستان آن جوان که در باب 19 آیات 16 تا 23 از انجیل متی آمده است تمسک می کند و می گوید تنها تعهد به انجام ده فرمان کافی نیست بلکه رها کردن دنیا و راه افتادن به دنبال هدایتگر لازم است. او در اینجا همچنین به آخرین امام ( امام دوازدهم حضرت مهدی) اشاره می کند و در باره ی دو غیبت صغری کبری توضیح کوتاهی می دهد.

در بخش های دیگر این فصل نویسنده بطور مشروح در باره امامت و ریشه های آن در عهدین بحث می کند. ابتدا می نویسد : « برای بسیاری از مردم به محض اینکه واژه ی امامت مطرح می شود عناوینی از قبیل شیعه ،فاندامنتالیسم ،فناتیسیسم ،و حتی تروریسم تداعی می شود در حالیکه امامت مرتبط با کتاب مقدس است.». او با استناد به آیات مختلف کتاب مقدس اثبات می کند که امامت درست بر اساس آن شکل گرفته و توسعه یافته است. بر اساس تعالیم اسلامی امامت مقامی است برای یک شخص زنده که جلوه یا مظهر خدای متعال در روی زمین و چراغ هدایت برای مردم است. همین معنی در سفر پیدایش کتاب مقدس،باب اول آیه ی26 ،که خدا آدم را بصورت خود آفرید تا بر زمین حکومت کند ،وجود دارد. امامت ابراهیم و نوح در اعتقادات اسلامی در همین راستا است. او ادامه می دهد که حتی برخی از دیگر ویژگی های امامت نیز مشترک است. مثلاً وقتی می بینیم ابراهیم و اسحاق در باره ی ازدواج خود طبق مصلحتی دروغ می گویند در واقع این همان « تقیه » است که در امامت مطرح است.

آئین یهود امامت مبتنی برکتاب مقدس را به روش خاخامی یا علمای یهود Rabbinism تبدیل کرده است.

اما در باه ی تعداد امامان نویسنده عدد 12 را در این مورد سیمبلیک می داند و می نویسد عدد 12 در کتاب مقدس از اهمیت و شهرت ویژه ای برخوردار است. فرزندان یعقوب دوازده نفر بودند. همچنین فرزندان اسماعیل بنا به اعتقاد مسیحیان نیز دوازده نفر بودند. قبائل بنی اسرائیل و اسماعیل نیز دوازده قبیله بوده اند که در سفر پیدایش و سفر اعداد مذکور است.[5]

نویسنده در ادامه به تعداد و نام های ائمه معصومین اشاره می کند و این حقیقت را از موارد مختلف کتاب مقدس استخراج می کند. نخستین مورد عنوان « درخت حیات » است که در سفر پیدایش باب 2 آیه ی 9 آمده است. او توضیح می دهد که درخت حیات در زبان عبری « عتص هخییم» eets hakhayyim است و طبق الفبای عبری این فقره مرکب از شش حرف است به این ترتیب : ع ،ص ،ه ،خ ،ی ،م. گرچه ائمه معصومین 12 نفر هستند ولی نام آنها برخی مشترک و برخی مختص است : یعنی چهار نام علی ،دو نام حسن ،و سه نام محمد مشترک و سه نام حسین،جعفر و موسی هم مختص هستند که جمعاً می شود دوازده. اینک حروف « درخت حیات» به زبان عبری منطبق با این اسماء است: ع ،سمبل علی است ،ص ،بجای نام جعفر که لقب او صادق است بکار رفته ،چون در زبان عبری ح ،که در ابتدای نام حسن و حسین است وجود ندارد بجای آنها « ه» و «خ» بکار رفته ،و بالاخره م ،هم برای محمد و موسی بکار رفته است. از حروف ممزامیر حرف« ی» که مشدد یا مکرر است باقی می ماند که آن هم در عبری حرف اختصاری برای خدا است.

بنابراین عنوان درخت حیات در سراسر کتاب مقدس بیانگر امامت است که نویسنده آنرا تا پایان فصل استقصاء کرده است و پیرامون آنها توضیحاتی داده است. ما جهت رعایت اختصار بررسی این فصل را تا اینجا به پایان می بریم.

در فصل چهارم کتاب موضوع تزکیه و پاکیزگی مورد بحث قرار گرفته است. در این فصل طهارت ( وضو ،غسل و تیمم) برای عبادت ،نجاسات و مطهرات ،زکات اموال ،ختنه و ذبح حیوانات مورد بحث قرار گرفته و با مشترکاتی در این موارد در آئین یهود و مسیحیت منطبق گردیده است. مثلاً غسل تعمید و شستن پا[6] که در مسیحیت رواج یافته نوعی وضو یا غسل به شمار می رود. در تورات توصیه به شستشو بعد از مس میت و آمیزش جنسی و نیز شستن بدن یا پاها در موارد متعددی آمده است.

نویسنده در مورد شروط حیوان حلال گوشت و حلیت ذبح آن به باب 11 از سفر لاویان و باب 14 از سفر تثنیه و نیز باب 15 : 20 از کتاب اعمال رسولان ارجاع می دهد و موارد مشابه را استخراج می کند.

در مسأله ی ختنه نسبتاً مفصل تر بحث می کند و به مدارک لزوم آن در عهد عتیق استناد می کند. در عهد جدید به چند مورد از جمله انجیل لوقا باب 1: 59 ،2: 21 ،یوحنا 7: 22 - 23 و اعمال رسولان 7: 8 استناد می کند. اما در مورد مسیحیان که با این وجود ختنه نمی کنند می گوید این مسأله ابتدا از کتاب اعمال رسولان باب 10 : 44 – 47 سرچشمه گرفته که از آن استفاده می شود مؤمنان دو دسته اند اهل ختنه و غیر آن و طبعاً هردو دسته عنوان مؤمن را دارا هستند. اما در همان کتاب باب 15 : 1 آمده است : « و تنی چند از یهودیه آمده برادران را تعلیم می دادند که اگر بر حسب آئین موسی مختون نشوید ممکن نیست نجات یابید». در ادامه این آیه به مشاجره شدیدی که بین رسولان وکشیشان در گرفت اشاره رفته و سر انجام بموجب آیه 11 به اینجا منتهی می شوند : « بلکه اعتقاد داریم که محض فیض خداوند عیس مسیح نجات خواهیم یافت همچنانکه ایشان نیز». بموجب این آیه و آیه ی دیگر در کتاب اعمال رسولان باب 15 : 19 که می گوید : « رأی من این است کسانی را که از امتها بسوی خدا باز گشت می کنند زحمت نرسانیم.» ختنه واجب شمرده نشده است.

زکات اموال نیز در کتاب مقدس مورد تأکید قرار گرفته و صدقات و تبرعات از موارد برجسته در آئین یهود و مسیحیت است.

در فصل پنجم نماز مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده در آغاز این فصل توضیحاتی در باره ی نماز در اسلام و اجزاء آن می دهد و می گوید در مسیحیت شکل خاصی از نماز توصیه نشده و تنها دستور نسبت به اصل آن وارد شده است. به اعتقاد او شاید دلیل آن این است که برای مخاطبان روشن بوده که چگونه نماز را بجا آورند.

او ادامه می دهد که در کتاب دانیال نبی از عهد عتیق جمله ای است که تاحدودی شکل نماز را بیان کرده است. این جمله چنین است : « اما چون دانیال دانست که نوشته امضا شده است بخانه ی خود درآمد و پنجره های بالاخانه ی خود را به سمت اورشلیم باز نموده هر روز سه مرتبه زانو می زد و دعا می نمود و چنانکه قبل از آن عادت می داشت نزد خدای خویش دعا می کرد و تسبیح می خواند.». ( باب 6: 11 ). در کتاب دوم پادشاهان باب 5 : 17 – 18 نیز سجده به زمین وارد شده است که در واقع جزء دیگری از نماز است.

در مورد اوقات نماز که که طبق کتاب دانیال سه مرتبه در روز است جزئیات بیشتری در مزامیر داود باب 55 : 17 آمده که آن اوقات را شب ،صبح و ظهر می داند. نویسنده استنباط می کند که ظاهر این عبارت این است که به محض شروع اوقات سه گانه نماز واجب می شود.

او ادامه می دهد که طبق آیات دیگر در مزامیر داود نمازهائی مابین این اوقات نیز توصیه می شود. او همچنین دیگر اجزاء نماز در آئین یهود و مسیحیت را که باعتقاد او با اجزاء و فقرات نماز در اسلام منطبق است بیان میکند و برای اثبات آنها به آیاتی از کتاب مقدس استناد می کند. این اجزاء مشترک عبارتند از قیام ،رکوع ،سجود ،قنوت ،تکبیر و ذکر. مدرک هریک از این اجزاء به ترتیب چنین است: قیام : مزامیر داود باب 4 : 4 و باب 26 : 12 ،رکوع : دانیال نبی 6 : 10 ،سجود : سفر پیدایش 17 : 3 ،یوشع 5 : 14 ،متی 26 : 39 و مزامیر 44 : 25 ،95 : 6 و 22 : 29 ، قنوت : مزامیر 28 : 2 و 63 : 4 ،تکبیر : مزامیر 35 : 27 ،18 : 5 و6 ،30 : 8 ،34 : 3 و 55 : 16 و ذکر : مزامیر 6 : 5 ،34 : 1 ،63 : 6 ،44 : 20 – 21 و 88 : 9.

ادای نماز به جماعت نیز از مشترکات است که در مزامیر داود باب 22 : 22 آمده است. نماز به سوی قبله نیز الزامی و از مشترکات است که قبله ی آنها اورشلیم و قبله ی مسلمانان کعبه است.

مؤلف در بخشی از این فصل فقرات سوره ی حمد را با فقرات مشابه آن در کتاب مقدس تطبیق کرده است که برای اختصار از ذکر آنها خود داری می کنیم.

قربانی نیز از موارد مشترک بین ادیان سه گانه ی ابراهیمی است که بر حسب آنچه در عهد عتیق آمده از زمان نوح ( سفر پیدایش : باب 8 : 20 ) معمول بوده است. محراب عبادت یا مذبح ( محل ذبح قربانی) نیز از سنت های معروف ادیان سه گانه بوده است.

نویسنده در ادامه ی این بحث مجدداً به ذکر موارد سجده در کتاب مقدس می پردازد و آنرا مختص برای خدا می داند. او مواردی را که در آنها سجده در برابر انسان یا فرشتگان انجام شده است ،مانند سجده ی برادران یوسف در برابر او،توجیه می کند.

او در ادامه به نماز استسقاء یا دعا برای نزول باران که در اسلام تشریع شده اشاره می کند و با تمسک به داستان ایلیا در کتاب اول پادشاهان باب 18 : 42 تا آخر آنرا برحسب کتاب مقدس مشروع میداند.

فصل ششم به بحث در باره ی روزه اختصاص یافته است. در این بحث کوتاه او مدرک روزه در مسیحیت را بر اساس موعظه ی مسیح بر فراز کوه می داند و اظهار می دارد که گرچه شکل و کیفیت روزه در آن بیان نشده اما اجمالاً لزوم آن جای تردید نیست. در کتاب مقدس غالبا روزه به همراه نماز ذکر شده که با آن اعمال نیک ،صدقات ،عدالت و دوری از خشم و نزاع نیز توصیه شده است. او به موارد زیادی از کتاب مقدس که در باره ی روزه است اشاره می کند که از آن جمله است: سفر خروج باب 34 : 28 ,کتاب دانیال نبی باب 6 : 18 و باب 9 : 3 ،کتاب دوم سموئیل باب 12 : 22 – 23 ،ارمیا باب 36 : 6 ،نحمیا باب 9 : 1 ،کتاب اول پادشاهان باب 21 : 27 ،انجیل متی باب 4 : 2 و باب 17 : 21 و انجیل مرقس باب 9 : 29.

نویسنده از این موارد خصوصیات روزه از دیدگاه کتاب مقدس را به این شرح استخراج می کند: ماه روزه عبارت است از ماه نهم قمری ( ارمیا باب 36 : 9 ). روزه تنها ترک خوردن و آشامیدن نیست ،بلکه بهمراه آن باید ظلم ،نزاع ،مخاصمه و شرارت را ترک نمود ،از گرسنگان و فقیران دستگیری کرد ،برهنگان را پوشاند و صله ی ارحام بجای آورد ( کتاب اشعیاء نبی باب 58 : 3 – 9. بنا براین روزه برحسب کتاب مقدس و از زمان موسی تا پطرس عبارت است از اجتناب از لذت ها وشهوات که در جاهای مختلف کتاب مقدس به آنها اشاره شده است. برای توضیح بیشتر به کتاب اعمال رسولان باب 10 : 30 ؛ 14 : 23 ؛ 27 : 33 و کتاب اول قرنتیان باب 7 : 5 مراجعه نمائید. به این ترتیب می بینیم که ویژگی های روزه در آئین یهود و مسیحیت شباهت تامی به روزه در اسلام دارد.

فصل هفتم مربوط به حج و زیارت است. مؤلف در این بخش توضیحی درباره ی زیارت کعبه در مکه به عنوان یکی از واجبات اسلام داده و آنرا با آخرین موضوع از مواعظ عیسی بر فراز کوه که ظاهراً منظورش زیارت است مقایسه می کند. اما محل زیارت در زمان او مورد اختلاف بود. یهود آنرا اورشلیم و سامریان آن را کوه یعقوب می دانستند. او از داستان گفتگوی عیسی مسیح با زن سامری که در انجیل یوحنا باب 4 : 21 – 23 آمده استفاده می کند که محل زیارت نه این است و نه آن ،بلکه آنجاست که خداوند براستی عبادت شود.

او سپس در باره ی مکان زیارت می گوید بر حسب آنچه در سفر تثنیه باب 12 : 5 ،11 ،14 ،18 و 21 آمده عبارت است از محلی که خداوند بنی اسرائیل را برگزید. طبعاً در خلال زیارت باید قربانی کرد. و برحسب آخرین آیه ی مذکور اگر مکان زیارت دور باشد می توان قربانی را در منزل انجام داد. بموجب آنچه مسیح پیشگوئی کرده است محل زیارت قابل تغییر از اورشلیم به جای دیگر است.

در مورد زمان زیارت نه در عهد عتیق و نه در عهد جدید چیزی وارد نشده که شاید بخاطر این است که برای مردم در آن زمان روشن بوده است. او سرانجام از ساختار و تقسیم بندی کتاب مزامیر داود استفاده می کند که زمان آن چیزی بعد از ماه نهم سال و چیزی قبل از اولین ماه سال است. به هرحال در مسیحیت از زمان های دور زیارت و قربانی آخر سال در خانه ی خدا معمول بوده است که ظاهراً این امر از انجیل متی باب ششم برداشت شده است. این زمان با زمان حج مسلمانان که در آخرین ماه سال ( ذی الحجه) است منطبق می باشد.

او در پایان اشاره می کند که حج مسلمانان با زیارت مسیحیان گرچه در مناسک و شعائر باهم تفاوت هائی دارد اما آنها در قربانی ،نماز و طواف با هم مشترک هستند.

در فصل هشتم مسأله ی قربانی مطرح شده است. نویسنده ابتدا در باره ی نخستین قربانی که ملاک و پایه ی قرآنی و کتاب مقدسی دارد و بصورت آزمایش برای حضرت ابراهیم در مورد فرزندش صورت گرفت بحث کوتاهی دارد و آنگاه به جزئیات بیشتری می پردازد. او بموجب باب 22 از سفر پیدایش فرزند ابراهیم را که مورد قربانی آزمایشی قرار گرفت اسحاق می داند در حالی که بر حسب مشهور بین مفسرین قرآن او اسماعیل بوده است. البته در داستان مذکور در سوره ی صافات نامی از اسماعیل نیامده اما در چند آیه بعد در همان سوره نام اسحاق به عنوان بشارتی دیگر برای ابراهیم مطرح شده که مفسرین با استناد به آن و همچنین روایات وارده از اهل بیت (ع) اسماعیل را ذبیح میدانند.[7]

نکته ی جالبی را که مؤلف در اینجا یادآور می شود این است در سفر پیدایش باب 22 به حضرت ابراهیم خطاب شده است که « تنها پسرش » را قربانی کند و این تعبیر با اسماعیل منطبق است زیرا او قبل از اسحاق تنها پسرش بود. البته او بمنظور صحت تعبیر کتاب مقدس توجیه می کند که ممکن است مقصود تنها پسر از همسر اول ابراهیم یعنی سارا باشد. اما به هرحال اسحاق بعد از اسماعیل متولد شده است.

به هرحال او ادامه می دهد که قربانی در اسلام در خلال مناسک حج و دیگر امور مهم مانند تولد فرزند انجام می شود. بموجب عهد عتیق قربانی از زمان فرزندان آدم شروع شده و همچنان ادامه یافته است. ( سفر پیدایش باب 4 : 3-7 ،8 : 20-21 و15 : 9 ).

در مسیحیت اعتقاد بر این است که قربانی در متون عبری گذشته نوعی پیشگوئی از صلیب شدن مسیح است که تا کنون نیز سمبل آن در تهیه ی نان و شراب در مراسم عشاء ربانی تجلی می کند. نان و شراب نمایشگر گوشت و خون عیسی مسیح است.

نویسنده در اینجا وارد بحث اختلاف نظر بین اسلام و مسیحیت در داستان صلیب شدن مسیح می شود و اذعان می کند که برحسب انجیل برنابا مسیح صلیب نشده است.[8] او قربانی شدن مسیح برای بخشوده شدن گناهان بنی آدم را زیر سؤال می برد و تعجب می کند که آیا خداوند بدون این قربانی نمی توانست انسان ها را بیامرزد؟! او توضیح می دهد که تا سال 70 میلادی که هنوز معبد اورشلیم ویران نشده بود هم یهود و هم مسیحیان در آن عبادت و قربانی می کردند. اما پس از تخریب آن یهود برای خود کنیسه و مسیحیان برای خود کلیسا بنا کردند. بتدریج مسیحیان قربانی را با صلیب شدن مسیح تطبیق دادند و آنرا برای آمرزش گناهان بنی آدم ارزیابی کردند. در حالی که از هیچ کجای انجیل چنین دکترینی برداشت نمی شود.

او سپس ادامه می دهد که در عین حال نمی توان انکار کرد که رستگاری و نجات بسبب شگنجه یا مرگ مقدسان در آئین یهود ،مسیحیت و اسلام سابقه داشته و تراژدی شهادت امام حسین در کربلا از این قبیل است. در اینجا باید توجه داشت که مؤلف شفاعت مقربان در اسلام را با دکترین بخشش گناهان در اثر شکنجه و مرگ مسیح که فدیه نامیده می شود خلط کرده است.

در فصل نهم ربا یا نزول خواری مورد بحث قرار گرفته است. او می نویسد وضع ربا در کتاب مقدس عیناً مانند آن در قرآن است. واژه ی ربا که در قرآن بکار رفته بمعنی نمو و رشد است که لغتاً حالت مثبت دارد اما واژه ی عبری مستعمل در کتاب مقدس » نشک » Neshek است که کاملاً معنی منفی یعنی گزیدن مار را دارد. این واژه دوازده بار در کتاب مقدس تکرار شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم : سفر لاویان باب 25 : 36 – 37 ،سفر خروج باب 22 : 25 ،سفر تثنیه باب 23 :19 – 20 ،مزامیر داود باب 15 : 1 – 5 ،صحیفه ی ارمیاء نبی باب 15 : 10 ،صحیفه ی حزقیال نبی : باب 18 : 8 - 9 و 13 ،باب 22 : 12 ،انجیل متی باب 25 : 27 و لوقا باب 19 : 23 .

نویسنده با بررسی این موارد احکام جزئی ربا را که با همان احکام در اسلام مشترک است بیان می کند. مثلاً از آیات مذکور در سفر خروج و تثنیه استفاده می کند که ربا گرفتن از برادر دینی حرام است اما از کافر و اجنبی اشکالی ندارد. همچنین از آیه ی مذکور در ارمیاء استفاده می شود که ربا دادن و گرفتن هردو حرام هستند.

بموجب آنچه در صحیفه ی حزقیال آمده است تذکر داده شده که کناه ربا خواری پدر روی فرزندان بی گناه اثر نامطلوب می گذارد. البته زبان صخیفه ی حزقیال در مورد ربا بسیار تند تر از موارد دیگر است.

مناسب بود نویسنده به تعبیر تند قرآن در مورد ربا که اعلام جنگ با خدا و رسول خدا تلقی شده ( سوره ی بقره : 279 ) و معرفی ربا خوار بعنوان کسی که در اثر وسوسه ی شیطان مخبط و دیوانه شده است ( همان : 275 ) اشاره می کرد.

در فصل دهم بحث گسترده ای در باره ی ازدواج ایراد شده است. ابتدا به کلیات ازدواج در اسلام اشاره می کند: در اسلام به ازوداج و تولید نسل تأکید شده و تجرد و عزوبت در اسلام جایگاهی ندارد. برای هر مرد تا انتخاب چهار همسر بطور هم زمان اجازه داداه شده است. ازدواج موقت در اسلام مجاز شمرده که این امر مورد حمله ی منتقدان مخالف قرار گرفته است. زنا در اسلام بشدت تحریم شده و مجازات مرگ برای آن در نظر گرفته شده است.

سپس ادامه می دهد که این کلیات در کتاب مقدس نیز مد نظر قرار گرفته است. تولید نسل در سفر پیدایش باب 1 : 28 ،باب 8 : 17 ،باب 9 : 1 ،7 و باب 35 : 11 مورد توجه قرار گرفته است. ازدواج در سفر پیدایش باب 2 : 23 – 24 و باب 3 : 16 آمده است.

تعدد زوجات در کتاب مقدس امری رائج است که نخستین نمونه ی آن در سفر پیدایش باب 4 : 19 ذکر شده است. نمونه ی دیگر در مورد حضرت ابراهیم است که در سفر پیدایش باب 16 بیان شده است. البته از این مورد استفاده می شود که ازدواج دوم او با هاجر با رضایت و موافقت همسر اول بوده است.

مؤلف در اینجا از بخش پایانی باب 19 سفر پیدایش حرمت ازدواج با محارم را استفاده می کند؛ چون دختران لوط می دانستند که او با آنها هم بستر نخواهد شد لذا توطئه ی نوشانیدن شراب به او را مرتکب شدند. البته به نظر می رسد اصل این داستان مخدوش باشد زیرا ساحت مقدس انبیاء الهی از چنین نسبت هائی منزه است.

او هم چنین داستان ازدواج ابراهیم و سارا را که برحسب ظاهر سفر پیدایش باب 20 : 12 برادر و خواهر بودند توجیه می کند و می گوید استعمال واژه ی « پدر » در زبان های سامی وسیع است. بر حسب آنچه در سفر پیدایش باب 11 : 27 آمده پدر ابراهیم « تارح » بوده و برحسب آنچه در قرآن سوره ی 6 : 74 آمده پدر او « آزر » بوده است. بنا بر این دلیلی نیست که پدر ابراهیم و سارا یک نفر باشد.

نویسنده سپس وارد بحث ازدواج موقت Limited Marriage[9] می شود و فقرات مربوط به آن در کتاب مقدس را به سه گروه تقسیم می کند: یک گروه آنها که مستقیماً فرمان الهی هستند ،گروه دیگر آنها که حاکی از عمل پیامبران یا اشخاصی است که عمل آنها اعتبار و سندیت دارد و گروه سوم آنها که حاکی از عمل اشخاص عادی است که طبعاً سندیت ندارند.

او می نویسد طبعاً ما باید واژه ی عبری Pilegesh [10] را که ریشه ی آن نا شناخته است در این مورد دنبال کنیم. سپس او به ذکر نمونه های گروه دوم می پردازد که پیامبران و صالحان ازدواج های موقت داشته اند و در ضمن برخی از احکام نکاح را که در اسلام نیز وارد شده بیان می کند. ما ذیلاً بصورت اختصار این موارد را نقل می کنیم:

بموجب سفر پیدایش باب 25 : 6 ابراهیم چند همسر موقت داشته. در سفر پیدایش باب 24 : 4 ،53 و 65 برخی از احکام ازدواج ذکر شده است. همچنین یعقوب بموجب همان باب 29 : 15 و 30 : 24 دو همسر دائم و دو موقت داشته است.

در سفر لاویان باب 18 : 18 حرمت ازدواج با خواهر همسر تا زمانی که همسر زنده است بیان شده است. در سفر پیدایش باب 34 : 15 به حرمت ازدواج مؤمن با کسی که ختنه نشده اشاره شده است. در سفر خروج باب 22 : 16 – 17 این حکم بیان شده که هرگاه کسی با دختری زنا کند باید با او ازدواج کند.

در سفر لاویان باب 18 : 6 – 20 حرمت ازدواج با بستگان نزدیک شمارش شده که عبارتند از : پدر ،مادر ،همسر پدر ،خواهر ناتنی از پدر یا مادر ،نوه ی دختری یا پسری ،عمه ،خاله ،عمو ،زن عمو ،زن پسر ،زن برادر ،دختر زن ،دختر پسر زن ،دختر دختر زن و خواهر زن بطور همزمان.

احکام زنا در سفر لاویان باب 19 : 20 – 22 و 20 : 12 ،14 ،17 ،19 ،21 ذکر شده است.

مجازات زنا بر حسب سفر تثنیه باب 17 : 4 – 7 سنگسار نمودن است.

بموجب باب 12 از سفر اعداد موسی نیز دو همسر داشت که یکی صفورا اهل مدین و دیگری اهل حبشه بود. به هر حال تعدد زوجات برحسب کتاب مقدس هم به دستور خدا و هم طبق عمل انبیاء و صالحان مشروع و جایز است اما تعدد شوهر برای یک زن هرگز جایز نیست.

در سفر تثنیه باب 7 : 3 – 4 از ازدواج مؤمن با کافر نهی شده است. بموجب همان سفر باب 17 :17 تعدد زوجات برای پادشاهان منع شده است. البته این حکم با تعدد زوجات سلیمان منافات دارد. طبق همان باب 22 : 13 – 21 هرگاه دختری به عنوان باکره ازدواج کند اما معلوم شود که باکره نبوده باید سنگسار شود.

بموجب سفر داوران باب 8 : 30 جدعون دارای همسران زیادی بوده است. همچنین بموجب کتاب دوم سموئیل باب 5 : 13 ،15 : 16 ،21 – 22 و 20 : 3 و کتاب اول تواریخ ایام باب 3 : 9 داود همسران زیادی داشته که تعدادی از آنها ( ده نفر) متعه بوده اند.

بر اساس کتاب اول پادشاهان باب 11 : 3 سلیمان را هفتصد همسر دائم و سیصد متعه بود! به تعبیر مؤلف البته این تعداد عادی نیست. در کتاب غزل غزل های سلیمان باب 6 : 8 – 9 این تعداد کمتر ذکر شده است.

نویسنده در بخش بعدی چند مورد از اشخاص عادی که دارای زوجات متعدد بودند از کتاب مقدس نقل می کند و سپس به مسأله ی ازدواج در انجیل می پردازد. او می نویسد اصولاً در انجیل احکام و قوانینی وجود ندارد. برحسب انجیل متی باب 28 : 18 – 20 همه احکام قبلی در مورد پیروان مسیح حجت و معتبر است.

در مورد ازدواج دستوراتی نسبت به منع از طلاق در انجیل وارد شده است که برحسب آنها طلاق جایز نیست مگر در موردی که زن زناکرده باشد. انجیل متی باب 5 : 31 – 32 . بموجب انجیل لوقا باب 16 : 18 کسی حق ندارد همسر خود را طلاق دهد و اگر کسی با زن مطلقه ازدواج کند مانند این است که با او زنا کرده است. موارد دیگر در این زمینه عبارتند از: متی باب 19 : 1 – 12 ،مرقس 10 : 1 – 12 ،متی 22 : 23 – 33 ،مرقس 12 : 18 -27 و لوقا 20 : 27 – 38 . به هر حال از این موارد استفاده می شود که عیسی مسیح حکم طلاق را نسخ کرده است مگر در مورد وقوع زنا.

نویسنده ادامه می دهد که هیچ شاهدی بر جواز یا عدم جواز تعدد زوجات و نکاح موقت در انجیل وجود ندارد ،تنها به این مورد تصریح شده که جایز نیست کسی با قصد طلاق دادن به ازدواج اقدام کند. در مورد ازدواج خود مسیح او می گوید برحسب نظرات رهبانی مسیحیان متأخر چنین گمان می رود که او اصولاً ازدواج نکرده است. اما برحسب سن او می توان حدس زد که او یک همسر و یا حتی همسرانی اختیار کرده باشد. از فقرات پایانی انجیل لوقا باب 23 ,که زنانی از جلیل با او آمده بودند ،می توان حدس زد که برخی از آنها همسران او بوده اند. از ظاهر و شیوه ی برخورد مسیح می توان استفاده کرد که او با نکاح موقت مخالف نبوده است.

او در ادامه فقراتی از عهد جدید که به امر ازدواج اشاره ای دارند را ذکر می کند. این موارد در رساله های پایانی عهد جدید است که عبارتند از : قرنتیان اول باب 5 : 1 ،7 : 26 – 29 ،7 : 15 ،قرنتیان دوم باب 2 : 6 – 11 ،افسسیان باب 5 : 22 – 33 ،تسالونیکیان اول باب 4 : 3 ،5 ،7 ،تیموتاؤس اول 4 : 3 ،5 : 14 ،رساله ی اول پطرس باب 3 و رساله ی اول تیموتاؤس 3 : 2 – 12.

نویسنده در پایان فصل به برخی از نقاط افتراق و اشتراک اسلام با کتاب مقدس می پردازد. ازدواج با همسر برادر در صورت طلاق یا فوت شوهر در اسلام جایز است. تعدد زوجات در اسلام محدود به چهار همسر است ،اما در نکاح موقت محدودیتی وجود ندارد.نکاح موقت در اسلام از زمان خلیفه ی دوم ممنوع شد اما شیعه معتقد به استمرار جواز آن است.

بین اسلام و کتاب مقدس اختلاف جزئی در نوع تنبیه و مجازات جرائم جنسی وجود دارد. شهود برای ازدواج و برای اثبات زنا در هر دو مشترک است. برابری شهادت دو زن با یک مرد نیز مشترک است. همچنین تعلق نگرفتن ارث به فرزندان حاصل از نکاح موقت از مشترکات است. در سوزاندن مجرم جنسی اختلاف وجود دارد. بموجب کتاب مقدس زانی با مادر و خواهر سوزانده می شود اما در اسلام این حکم برای کسی است که مرتکب لواط شده است. برخلاف اسلام و آئین یهود که ازدواج تنها یک قرارداد بین طرفین است در مسیحیت ازدواج امری مقدس و از شعائر دینی بشمار می رود.

در فصل یازدهم مقایسه ای بین متن کتاب مقدس و متون اسلامی انجام گرفته است. تعابیر مشابه زیادی در قرآن و کتاب مقدس وجود دارد که نویسنده برخی از آنها را جمع آوری کرده است. او نوشته است که جیمز[11] ،برادر مسیح ,آخرین چهره ی امامی است که در کتاب مقدس ظاهر شده و گفته های او می تواند پلی بین مسیحیت و اسلام باشد. رساله ی او در عین اختصار تعابیری بسیار نزدیک به تعابیر اسلامی دارد. مولف در فصل یازدهم کتاب خود کلمات و واؤه های سوره ی حمد را با تعابیر وارده در رساله جیمز (یعقوب) تطبیق داده و معتقد است این رساله می تواند مبنای بسیار خوبی برای گفتگو بین یهود ،مسیحیت و اسلام باشد. او براین باور است که خداوند یکتا محور و نقطه ی مرکزی این هرسه دین بزرگ است.[12]

نویسنده در فصل دوازدهم که فصل پایانی کتاب است موارد اختلاف نظر شدید بین اسلام و کتاب مقدس را بیان می کند. یکی از این موارد عبارت است از اعتقاد مسیحیت به صلیب و کشته شدن عیسی مسیح تا فدیه ای برای آمرزش گناهان بنی آدم باشد. او می نویسد بر حسب عقیده اسلامی اولاً گناهان انسان با کشته شدن انسان دیگر بخشیده نمی شود و تنها توبه وسیله ی آمرزش گناه است. ثانیاً در قرآن ( سوره ی نساء : 157 ) تصریح شده که او صلیب نشده و کشته نشده ،بلکه امر به آنها مشتبه شده است. او اضافه می کند که البته آیات دیگر در سوره ی آل عمران : 55 و مریم : 33 وجود دارد که از مرگ مسیح حکایت می کند.

مورد دیگر اختلاف شبیه سازی خدا با انسان در مواردی از کتاب مقدس،از جمله آفرینش زمین و آسمان و انسان در سفر پیدایش است،که اسلام آنها را قبول ندارد. او توجیه می کند که ممکن است در این موارد تعابیر عبری با عربی این تفاوت را در ظاهر بوجود آورده باشند و گرنه در محتوی اختلافی نخواهد بود.

مورد دیگری که نمی تواند قابل توجیه باشد نسبت ناروا به نوح در قسمت پایانی باب نهم از سفر پیدایش و همچنین به لوط در بخش پایانی باب 19 سفر پیدایش است. او همچنین اضافه می کند که داستانها یا تعبیرات پورنوگرافی زیادی که به شدت تحریک کننده غریزه ی جنسی هستند در کتاب مقدس وجود دارد که همه ی اینها موجب شده مسلمانان معتقد شوند که این کتاب تحریف شده است.

یکی دیگر از موارد اختلاف مشروبات الکلی است که در اسلام اکیداً حرام است اما در کتاب مقدس با تعابیر مختلفی مواجه می شویم. در رساله ی اول پولس به تیموتاؤوس باب 5 : 23 آمده است که نوشیدن اندکی شراب بمنظور درمان جایز است. در کتاب اول سموئیل باب 1 : 14 چنین آمده است: » ...تا بکی مست می شوی؟ شرابت را از خود دور کن». در کتاب امثال سلیمان باب 20 : 1 تصریح شده است که » شراب استهزا می کند و مسکرات عربده می آورد». اما مشکل این است که در سفر تثنیه باب 14 : 26 آمده است : » و نقره را برای هرچه دلت می خواهد از گاو و گوسفند و شراب و مسکرات و هرچه دلت از تو بطلبد بده...». نویسنده در اینجا چنین توجیه می کند که شراب اعم از تخمیر شده و نشده است و می توان گفت آنجا که تحریم شده منظور تخمیر شده ی آن است و آنجا که جایز شمرده شده تخمیر نشده ی آن است.

نویسنده یکی دیگر از موارد اختلاف را که انتخاب روزی از ایام هفته یعنی جمعه ،شنبه و یکشنبه در ادیان سه گانه است بررسی می کند و می نویسد شنبه در آئین یهود بعنوان روز تعطیل قرار داده شده و این حکم مستند به کتاب مقدس است. همچنین در قرآن هم این مطلب بعنوان دستوری برای یهود بطور مکرر آمده است. جمعه نیز برای مسلمانان روز عبادت عمومی نام گذاری شده و در سوره ی جمعه به آن تصریح شده است. اما یکشنبه برای مسیحیان هیچ دلیل انجیلی ندارد و سنتی است که بعدها مسیحیان به آن پایبند شده اند.

تقویم های ادیان سه گانه نیز از موارد اختلاف است. سال اسلامی مرکب از دوازده ماه قمری است که ابتدای آن با رؤیت هلال شروع می شود. سال یهودی گرچه دوازده ماه قمری است اما در سال های معینی ماه سیزدهم هم به آنها اضافه می کنند بعلاوه رؤیت هلال را لزوماً شرط نمی دانند و آنرا از روی محاسبه بدست می آورند. در کتاب مقدس چند مورد اشاره به ماه قمری دارد که واضح ترین آنها در مزامیر داود باب 80 : 3 امده است. اما تقویم مسیحیان که براساس سال شمسی تنظیم شده است هیچ سند انجیلی ندارد و برگرفته از تقویم امپراطوران رم است.

و سرانجام مؤلف در پایان کتاب نتیجه گیری می کند که ادیان سه گانه مشرکات فراوانی دارند که در اعتقاد و عمل بسیار به یکدیگر نزدیک هستند و ما این مشترکات را براساس کتاب های آسمانی آنها استخزاج کردیم. او اضافه می کند بنابراین من به جرأت می توانم ادعا کنم که آنچه در مسیحیت با این اصل انطباق ندارد مانند تثلیث ،کفاره ی گناهان ،تبدیل نان و شراب در مراسم عشاء ربانی به گوشت و خون مسیح ،سلسله مراتب روحانی، مأخذیت و اعتبار کلیسا ،برگزاری کریسمس ،مراسم ایستر و سایر فستیوال های مسیحی هرگز پایه ا ی در متون آسمانی ندارند.

پایان

4 / 12 / 1384


1- It is very possible that Jesus is referring to the fact that the prophet to come should have twelve pure descendants or followers who would have authority and act as the final divine guides in their age.

2- در روایات اسلامی پدر به سه شخصیت اطلاق شده به این ترتیب : اب ولدتک ،اب علمک و اب زوجک. در قران کریم هم در مورد پدر حضرت ابراهیم واژه » اب » بکار رفته در حالیکه بموجب اعتقاد مفسرین مقصود « عمو » است. . زیرا هیچ پیامبری از کافر و مشرک متولد نمی شود.

3- استفهام انکاری در آیه 116 سوره مائده « ءانت قلت للناس اتخذونی و امی الهین… » ظاهراً همین معنی را می رساند که مردم او را خدا یا پسر خدا می شمردند اما خود او از این نسبت ها بریء بود.

4- جالب تر این است که در این آیه برای رفع سوء تفاهم مسیحیان از مسیح به عنوان « عیسی پسر مریم » یاد شده است. همچنین در هفت مورد دیگر در قرآن کریم حضرت مسیح با این وصف معرفی شده است.

5- در قرآن کریم در مورد معجزه حضرت موسی در پدید آمدن چشمه ی آب نیز 12 چشمه ذکر شده است ( فانفجرت منه اثنتی عشره عیناً ... سوره بقره ،آیه 60 و اعراف 160 ). شایان ذکر است که بموجب آیه ی 160 سوره ی اعراف حکمت جوشش دوازده چشمه برای این بوده که هر قبیله ای از قبائل دوازده گانه چشمه ی خاص خود را داشته باشد ( و قطعناهم اثنتی عشره اسباطاً امماً...) . آیه ی دیگری که در قرآن صراحت تامی در مورد 12 پیشوا دارد آیه ی 12 سوره ی مائده است که می گوید برای هر قبیله ای از قبائل دوازده گانه پیشوائی را مبعوث کردیم ( و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً ).

6- مراسم پاشوئی که در باب 13 انجیل یوحنا آمده است : « پس ( مسیح) آب در لگن ریخته شروع کرد به شستن پاهای شاگردان ...» بیشتر ناظر به به مسأله ی اخلاقی تواضع است تا طهارت و پاکیزگی. در روایات اسلامی نیز به این داستان برای همین منظور استفاده شده است. ر. ک. کلینی ،اصول کافی : ج 1 ص 36 باب صفه العلما ،حدیث 6.

7- ر.ک. تفسیر مجمع البیان ،المیزان و ....

8 – و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم. سوره ی نساء : 157 و انجیل برنابا : باب 220.

9 – واژه ی معادل در زبان انگلیسی غالباً Temporary Marriage است. مؤلف همچنین واژه ی Concubinage را نیز برای ازدواج موقت بکار برده که بنظر می رسد واژه ی مناسبی نیست. زیرا این واژه امروزه در فرانسه به قانونی اطلاق می شود که بموجب آن یک زن و مرد پس از یک قرار داد رسمی می توانند برای مدتی با هم زندگی کنند. البته شاید این قانون از حکم ازدواج موقت در اسلام اتخاذ شده باشد.

10 - این واژه در جای جای ترجمه فارسی کتاب مقدس گاهی کنیز ،گاهی معشوقه و گاهی متعه ترجمه شده است. در ترجمه های انگلیسی و آلمانی نیز همسر موقت ،دوست مؤنث و امثال اینها ترجمه شده است.

11 - جیمز که در مسیحیت معروف به کینگ جیمز King James است همان یعقوب یا Jacob است که رساله ای کوتاه در اواخر عهد جدید دارد. او ،پطرس و یوحنا کسانی بودند که مسیحیان معتقدند عیسی مسیح پس از قیام خود از میان مردگان به آنها علم و آگاهی داده است. احتمال می دهند که رساله ی او درست پس از رساله پولس به غلاطیان نوشته شده باشد که تاریخ آن به سال 40 میلادی بر می گردد. او کتاب مقدس را که در اصل به زبان عبری بوده است به زبان یونانی برگردانده و هم اکنون نسخه های موجود کتاب مقدس بر اساس نسخه ی «کینگ جیمز» معروف است.

12 – مسیحیت بطور عموم و بخصوص کاتولیک رم در عهد پاپ جان پل دوم به گفتگوی ادیان معتقد شد و از آن زمان تاکنون تلاش های زیادی به این منظور صورت گرفته است. برای مطالعه ی گسترده تر در این زمینه بر مبنای رساله ی جیمز به سایت http://brotherofyeshua.com/letter.htm مراجعه فرمائید.

نوشته شده توسط محمد باقر انصاری  | لینک ثابت |