پیش گفتار
7 سال قبل هنگامی که جلد اول این اثر انتشار یافت بخش هائی از جلد دوم آن نیز آماده بود و بایستی زودتر از این منتشر می شد. اما تراکم کارها از یک سوی و ادامه سفرها از سوی دیگر ایجاب می کرد که با مقداری تأخیر حجم مطالب جلد دوم با حجم مطالب جلد اول هماهنگ شود.
اکنون که این جلد بفضل خدا آماده شده است آنرا به دست انتشار می سپاریم تا مورد استفاده پژوهشگران عرصه بین الملل و علاقمندان قرار گیرد. تقسیم بندی جلد اول و دوم کتاب تا حدودی از این لحاظ منطقی به نظر می رسد که جلد اول عمدتاً شامل کشورهای آسیائی و آفریقائی است در حالی که در جلد دوم عمدتاً به کشورهای غربی یعنی اروپا ، آمریکا و کانادا پرداخته شده است. علت این انتخاب این است که در سال های دهه هفتاد شمسی چند سالی را در آلمان اقامت کردم که این خود سبب رفت و آمد به کشورهای مختلف اروپائی گردید. آشنائی به زبان انگلیسی و عربی و بعد هم به زبان آلمانی موجب ارتباطات بیشتر با مسلمانان و غیر مسلمانان در مغرب زمین و حضور در اجتماعات آنها و کنفرانس های مختلف گردید که نتیجتاً تجارب ارزنده ای بدست آمد. این اثر می تواند انعکاسی از این تجارب باشد که طبعاً باید مکتوب می شد تا مورد استفاده دیگران نیز قرار گیرد و به اصطلاح « زکات علم » ادا شده باشد.
در این مقدمه شاید نیازی به توضیح کلی در باره محتوای کتاب نباشد که خواننده از لابلای آن مطالب مورد نظر خود را بدست خواهد آورد ، اما توضیح مختصری برای منعکس نمودن سیمای غرب برای خوانندگان ضروری به نظر می رسد. زیرا انتظار این است که برداشت نگارنده در این موضوع که محل بحث ، گفتگو و مناقشه بسیاری از محافل اجتماعی و سیاسی امروز در داخل و خارج کشور است روشن باشد.
اگر بخواهیم قضاوت منصفانه ای در این موضوع داشته باشیم طبعاً باید به نکات مثبت و منفی غرب بپردازیم و از برخورد یک جانبه با مسأله که چیزی جز تعصب کورکورانه نیست بپرهیزیم.
میدانیم که غرب از نظر پیشرفت چشمگیری که در عرصه دانش و تکنولوژی داشته و توانسته کشورهای خود را آباد و پر رونق کند همه نگاه ها را بسوی خود جلب کرده و نوع جهان بینی خود را به عنوان آخرین تجربه موفق بشریت برای زندگی پیشرفته انسانها به عنوان الگو مطرح کرده است. کسانی که سفرهای توریستی کوتاهی به کشورهای غربی دارند و به زبان و فرهنگ غرب آشنا نیستند به سرعت شیفته تمدن غرب شده و مبلغ بدون مواجبی برای آن می شوند! آنها وقتی نظم و انضباط غربی ها ، سختکوشی و تعهد کاری آنها، صداقت و راستگوئی آنها، احترام به حقوق یکدیگر، رعایت قانون و احترام به آن ، سیستم اداری منظم و بدون هیچگونه بوروکراسی ، نظافت شهرها و امثال اینها را در غرب مشاهده می کنند طبعاً شیفته نظام زندگی غربی می شوند و آنرا الگوی مناسبی برای زندگی انسانها در دیگر کشورها می پندارند.
حقیقت این است که گرچه در حسن و خوبی این اوصاف و ویژگی ها هیچگونه تردیدی وجود ندارد اما نباید از مشکلات پنهان بسیاری که غرب در جامعه خود با آنها مواجه است غفلت کرد. اولاً جوامع غربی هم مانند دیگر جوامع با ناهنجاری اجتماعی و اخلاقی از قبیل دزدی، قتل، جنایت ، مواد مخدر، تجاوز به عنف و امثال اینها مواجه است. ثانیاً علاوه بر این گرفتاری ها، جامعه غربی دچار از هم گسیختگی شیرازه خانواده ها، عدم رغبت به تشکیل زندگی خانوادگی، کودکان بی سرپرست، نوجوانان و جوانان متمرد و سرکش، ضعف اخلاق و عواطف انسانی، اشاعه فحشاء و منکرات حتی در سنین پائین جامعه، و دیگر بلاهای اجتماعی ناشی از فراموشی دین و مذهب و ارزش های معنوی انسانی نیز می باشد.
از محسنات و معایب درونی جامعه غربی که بگذریم به موضعگیری و رفتار غرب در ارتباط با دیگر ملت ها می رسیم که سابقه وحشتناکی را در تاریخ تمدن آنها رقم زده است.
میدانیم که غرب طی قرون متمادی به عنوان نهادی استکباری و استعمارگر در جهان مطرح بوده است. ابتدا اسپانیا به عنوان نخستین استعمارگر که بر کشورهای آمریکای لاتین و غیره سلطه پیدا کرد در اروپا ظاهر شد و بعد از آن هم کشورهای هلند ، آلمان ، فرانسه و انگلیس هر کدام بر کشورهای متعددی از آسیا و آفریقا تسلط یافتند. استعمار انگلیس گسترده ترین و موذیانه ترین آنها بود که تقریباً نیمی از کشورهای جهان را تحت سلطه استعماری خود قرار داد. با ورود آمریکا به این میدان پرچم داری استعمار در اختیار این کشور قرار گرفت. البته اصل و ماهیت آمریکا چیزی جز اروپا نبود که وقتی اروپائیان کشورهای خود را کوچک و محدود دیدند به سرزمین آمریکا یورش بردند و اهالی آن سرزمین که سرخپوستان بودند را قتل عام کرده سرزمین آنها را اشغال نمودند. آنها در این سرزمین حاصلخیز و پهناور جایگزین شدند و با قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی که بدست آوردند توانستند نقش استعمارگر ابر قدرت را در جهان ایفا نمایند. پس از جنگ جهانی دوم ، آمریکا به عنوان پیروز جنگ همراه با متحدان اروپائی خودسرنوشت کشورهای تضععیف شده جهان در دوران استعمار اروپا را به دست گرفت و با جهان بینی لیبرال دمکراسی و شعارهائی همچون حقوق بشر، آزادی، دمکراسی، آزادی بیان و... بر آنها تسلط کامل یافت.
غرب بویژه در تعامل با مسلمانان و کشورهای اسلامی کارنامه سیاهی دارد. براه انداختن جنگهای صلیبی که از سال 1095 تا 1250 میلادی- یعنی بیش از یک و نیم قرن- بطول انجامید خوی سلطه ، زورگوئی و جنگ طلبی آن را برای مسلمانان بعیان ثابت کرد.
تلاش و توطئه وسیع استعمار انگلیس در فروپاشی حکومت مقتدر و وسیع عثمانی و تکه پاره کردن قلمرو آن بویژه در آسیای صغیر و خاور میانه که خاستگاه اسلام و مسلمانان بود و تشکیل حکومت های کوچک و دست نشانده عربی از ضربه های بزرگ غرب به اسلام بود که آثار و نتائج آن از دوران پس از جنگ جهانی اول تا کنون به نفع غرب ادامه داشته است.
تأسیس دولت غاصب اسرائیل توسط انگلیس در قلب کشورهای اسلامی و وادار کردن حکومت های دست نشانده خاور میانه به سازش با آن به عنوان پایگاه غرب بویژه انگلیس و آمریکا از دیگر توطئه های سیاه غرب علیه جهان اسلام بوده است.
غارت ثروت های کشورهای اسلامی بویژه نفت و خرید آن به بهای ناچیز و در مقابل فروش تجهیزات نظامی و کالاهای صنعتی به کشورهای اسلامی به اضعاف مضاعف بهای نفت و سیر صعودی بهای این کالاها در حالی که بهای نفت به همان ثمن بخس گذشته باقی مانده از ستم ها و بی عدالتی غرب نسبت به جهان اسلام بوده است.
انحصار تولید دانش و تکنولوژی پیشرفته برای خود و محروم کردن همه کشورهای به اصطلاح جهان سوم و بویژه جهان اسلام از آنها نیز از توطئه های بزرگ در راه پیشرفت و خود باوری این ملت ها بوده است.
از نگاه اجتماعی و سیاسی، غرب با فلسفه لیبرال دمکراسی خود بصورت چماقی بر سر ملت ها و دولت هائی که احساس می کرد از زیر یوغ آن خارج شوند و راه استقلال را پیش گیرند می کوبید و اتهام نقض حقوق بشر ، عدم آزادی بیان ، پایمال شدن حقوق زنان ، وو .. به آنها وارد کرده تا تسلط خود را بر آنها حفظ کند. برای پی بردن به شگردهای غرب در این موارد کافی است به عنوان نمونه به «آزادی بیان» بنگریم که انگلیس میلیونها پوند در اختیار سلمان رشدی مرتد قرار می دهد تا کتاب موهن آنچنانی را برای جریحه دار کردن احساسات مسلمانان تألیف و منتشر کند اما اگر کسی در غرب علیه هولوکاست بنویسد یا در ماهیت آن تشکیک کند باید سالهای طولانی زندانی شود و جریمه های سنگین بپردازد!
«اسلاموفوبیا» یا اسلام هراسی و اسلام ستیزی در دهه های اخیر در متن سیاست تبلیغی غرب علیه اسلام و مسلمانان گردیده و روزی نیست که در رسانه های گفتاری و نوشتاری آنها در این باب مطلبی گفته یا نوشته نشود. توهین به اسلام و مقدسات آن از قبیل کاریکاتورهای موهن از شخصیت های محبوب و ممتاز اسلام ، به آتش کشیدن قرآن و امثال این حرکات سخیف و مربوط به دوران پیش از تمدن و رنسانس از کارهای روزمره غرب علیه اسلام و مسلمانان شده است.
تحقیر ملت ها بویژه ملل اسلامی و سواری گرفتن از آنها و تقسیم کشورهای جهان به صنعتی و پیشرفته و جهان سوم یا در حال توسعه حاکی از روح تبختر و استکباری غرب است که حدود سه دهه قبل سبب انقلاب مردم هوشمند ایران علیه آن و امروز سبب بپا خاستن ملت های مسلمان عرب در خاور میانه و شمال آفریقا گردیده است.
بعید است غرب با این کارنامه سیاه بتواند در آینده برای خود جایگاهی بین مسلمانان و ملت های ستم کشیده بدست آورد چنانکه نشانه های این نفرت و بیزاری از غرب هرروز در نقاط مختلف جهان بیشتر ظاهر می شود. بجرأت می توان گفت که دوران سلطه و استعمار جدید هم مانند دوران استعمار کهن رو به پایان است و امروزه دوران بیداری و رهائی ملت های زیر ستم بویژه مسلمانان فرارسیده است. در این کتاب با این حقایق بیشتر آشنا خواهید شد.
محمد باقر انصاری
تهران / فروردین ماه 1390
بررسی و اظهار نظر زیر در پایگاه « کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران » که آدرس آن در ذیل آمده است انجام پذیرفته که بدین وسیله از این همکاران محترم سپاس گزاری می شود.
|
سفر به کشورهاي مختلف جهان در ارتباط با انقلاب اسلامي (1352 - 1370 ) |
|
محمد باقر انصاري محلاتي |
|
مکان چاپ: تهران |
|
تاريخ چاپ: 1383 |
|
ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامي |
|
تاريخ انتشار روي سايت: 25 فروردين 84 |
حجت الاسلام محمدباقر
انصاري محلاتي (متولد 1325) از روحانيون فاضلي است که از سالهاي جواني در کار تبليغات خارج از
کشور وارد شد و به دنبال آن افزون بر تلاش براي فراگيري زبان انگليسي سفرهاي تبليغي
خود را هم به برخي از کشورها آغاز کرد. اين احساس وي در پي آشنايي با مرحوم شهيد
بهشتي بوده است.
http://www.historylib.com/site/SViewDocument.aspx?DocID=70&RT=List |
